آیا در عصر دیجیتال تئاتر همچنان می تواند پاسخگوی دغدغه های مردم این عصر باشد؟
در مقاله ای با عنوان آیا در عصر دیجیتال، نمایش همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ هنرمندان برجسته تئاتر (بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندگان و…) به جست و جوی پاسخ این سئوال پرداختند که در مقاله ای به قلم دکتر کریگ لمبرت، معاون سردبیر مجلهی هاروارد منتشر شده است. این مقاله توسط گروه تئاتر اگزیت ترجمه و در اختیار هنرآنلاین قرار گرفته است. بخش دوم این مقاله را در اینجا می خوانید: ...
شهربازی با نورپردازی صحنهای
جان لیتگو میگوید: "برادوی امروز بسیار عجیب شده است. درست مانند شهربازی تئاتری!" در این صورت، کاری موفق و بلندمدت در مرکز شهر بوده است. شوهایی که در "برادوی" به صحنه میآیند-عملاً تعداد مشخصی از تئاترها در میدان تایم و اطراف آن- از نظر مالی قویاً موفق هستند. بر اساس آمار لیگ برادوی مجموع درآمد گیشه در سال حدود یک میلیارد دلار است، به علاوه ۱ میلیارد دلار که از تئاترهایی که به عنوان بخشی از تور خود در آنجا اجرا میکنند گرفته میشود، که به گفته تام مک گارت رئیس کیبرند اینترتینمنت، "در کسب و کار رسانه چندان زیاد نیست." شرکت او یکی از تهیهکنندگان اصلی تئاتر زنده از جمله نمایشهای برادوی و نیز تورهای اجرای تئاتر است. (گیشه سینماها در آمریکا و کانادا در سال ۲۰۱۰، ۱۰/۶ میلیارد دلار بوده است.) وی میافزاید: "اما با این حال در اوج ریاضت اقتصادی اخیر، برادوی یک سال بیسابقه و رکورددار داشته است."
نزدیک به نیمی از شوهای برادوی نمایش عادی هستند، اما نمایشهای موزیکال، هم از نظر مخاطب و هم درآمد غالب هستند. تئاترهای برادوی بخش عمدهی مخاطبان خود (۶۲٪) را از میان گردشگران جذب میکند، که نزدیک به دو سوم آنها درآمدی بالای ۷۵ هزار دلار در سال دارند و ۶۶٪ آنها زن هستند. (بالاتر از ۵۵٪ درصد در سال ۱۹۸۰) این بخش همچنان سودآور است، با وجود اینکه از هر ۸ تولید جدید، تنها یکی موفق میشود. با این وجود که سرمایهگذاری مطمئنی نیست، اما یک کار پرفروش میتواند سرمایه تولید را در سال ۸۰ به ۱ بازگرداند. همچنین حمایتکنندگان از بازتولید یکی از شوهای مشهور توانستهاند حدوداً ۲۰ به ۱ از سرمایه اولیه کسب درآمد کنند، در حالیکه اثر نیز همچنان روی صحنه و در حال فروش است.
مکگارت میگوید: "برادوی کسبوکاری پرهزینه است. جریان اصلی است-برای اینکه تجربی باشد ساخته نشده است، همچنان که استودیوهای فیلمسازی وقتی به عنوان فیلمساز مستقل عمل میکنند، همان تولیدات همیشگی خود را نمیسازند." اما به گفته او تفاوت اصلی تئاتر با سینما این است که "میتوان یک فیلم را بر روی هزار پرده یا پنجهزار پرده اکران کرد، اما یک شوی برادوی محدود به ظرفیتهای تئاتر است- حتی با وجود اینکه اجراها میتوانند زمان مشخصی برای پایان نداشته باشند، اما قرار نیست صندلیهای جدید در سالنها سبز شود."
با وجود تمام ریسکها، برای کسی که سرمایه بلااستفاده دارد و تئاتر را هم دوست دارد، "فرشته" شدن میتواند بسیار هیجانانگیز باشد. میتوانید بخشی از سهام یک تئاتر موزیکال را خریداری کنید، مثلاً فقط ۲۵ هزار دلار، و به این ترتیب میتوانید یک زندگی تئاتری داشته باشید. این به این معنی است که به تمام گزینشها، کارگاهها، اجراهای آزمایشی، افتتاحیهها و مهمانیهای سرمایهگذاران تمام نمایشهای برادوی دعوت خواهید شد. به گفته مکگارت: "شما میتوانید آهنگساز را به خانه خود بیاورید تا موسیقی را بر روی پیانو خانهتان بنوازد. در مقایسه با مثلاً عضو شدن در باشگاه گلف، خیلی بیشتر میشود تفریح کرد."
ماجراجویی با تماشاچیان
دیان پائولوس مدیر هنری تئاتر رپرتوار آمریکا میگوید: "سندرمی در حرفه ما وجود دارد که تماشاچی و خصوصاً جوانترها به خاطرش مورد سرزنش واقع میشوند. آنها دیگر نمیخواهند به تئاتر بروند، چرا؟ چون تمرکز حواس ندارند. ترجیح میدهند کنترل به دست خودشان باشد، با همان دستگاههای کوچک در دستانشان. گزینههای تفریحی بسیار زیاد است. فرهنگ ما دارد به بیراهه میرود. این همیشه به نظرم تضعیفکننده بوده است، چرا که جایی برای تغییر باقی نمیگذارد. ما باید این تحلیل را برگردانیم و بگوییم: شاید تقصیر ماست. شاید تقصیر دستاندرکاران هنر است. نه فقط نویسندگان و بازیگران، بلکه تمام سیستم- شاید میبایست در بازگرداندن تماشاچی به تئاتر بهتر عمل کنیم. آیا تماشاچیان رفتهاند؟ بله. آیا عادت آمدن به تئاتر را در خود نپروراندهاند؟ بله. آیا تقصیر آنهاست؟ خیر!
پائولوس از نخستین فصلی که برای تئاتر رپرتوار آمریکا در سال ۲۰۰۹ برنامهریزی کرد، دعوت به تئاتر را به روز کرد. او بریدهای تیزر مانند از "نمایش الاغ"، الهام گرفته از "رویای نیمهشب تابستان" (بدون حتی کلمهای از شکسپیر) ساخت که در اطراف تماشاچیان با شرکت رقصندههای و آهنگهایی که توسط بازیگران خوانده میشد، به صورت زنده به اجرا درمیآمد. نمایش "الاغ"، نمایشی موفق که اجرایی بلندمدت در نیویورک داشت، برای اولین در همانجا توسط پائولوس و همسرش رندی واینر (تهیهکننده) به روی صحنه رفت و پس از آن در کمبریج، همچنان تماشاچیان را دستهدسته به تئاتر "زیرو-اَرو" تئاتر رپرتوار آمریکا میکشاند؛ جاییکه امروز نامش را به نام شخصیت اصلی نمایش، آبرون تغییر داده و تبدیل به کلوب شبانه تئاتر شده است.
پائولوس میگوید: "ما میبایست محدوده معنای تئاتر را گسترش دهیم. اگر شو به جای ساعت ۸ شب، نیمهشب شروع شود چه میشود؟ اگر مدت زمانش ۱۰ دقیقه باشد چه؟ یا یک ساعت باشد؟ اگر قبل از شروع اجرا ۴۵ دقیقه برقصید چه؟ جایی را بسازید که قوانین را درهم میشکند. آبرون امروز به گروه جدیدی از مخاطبان دست پیدا کرده است: مخاطبانی جوانتر و زیر ۳۰ سال. تماشاچیان آنهایی نیستند که به تئاتر میروند. آنها میخواهند در حضور دیگران باشند، معاشرت کنند؛ آنها به این تخلیه احتیاج دارند- که تئاتر میتواند آن را برایشان فراهم کند، چیزی مثل فستیوالهای قرن پنجم آتن، یا ماشپیتِ تئاتر شکسپیر گلوب. (ت.م: ماشپیت قسمتی از محل اجرای کنسرت راک است که جلوی سن قرار دارد و مردم در آن با موسیقی راک میرقصند) تئاتر باید جایی باشد که احساس کنید: من باید آن را تجربه کنم. نه اینکه فقط آن را بخوانید یا ببینید. مردم تشنهی تجربه هستند- آنها جان میدهند برای تجربه کردن.
تئاتر آینده تئاتری خواهد بود که فعالانه مخاطبان خود را درگیر میسازد و احتمالاً نه تنها دیوار چهارم را، که سه دیوار دیگر را نیز خواهد شکست. به عنوان مثال، به تازگى در تئاترى از نیویورك به نام "شهر ما"، تماشاچیان عملاً خود را جزئى از بازیگران یافتند. در بوستون، پروژه بازیگران شكسپیر -كه توسط بنجامین اِوِت (فارغالتحصیل موسسهی تئاتر رپرتوار آمریکا) در سال ٨٦ پایه گذارى شد- شكسپیر را در مكانهایى غیر معمول مانند فروشگاهها و كلیساها اجرا كرد و عملاً شكسپیر را به كوچه و خیابان برد. بیل راچ نیز در گذشته تئاتر کورنر اِستون را که تئاتر جامعهمحور را گسترش میداد به همراه دیگران پایهگذاری کرد و برداشتهایی از نمایشهای کلاسیک را در شهرهای کوچک و محلات تولید میکرد.
جک مگان، مدیر اداره هنر در هاروارد میگوید: "خلاصه مطلب، کار در محیطهای کوچکتر میتواند جذابتر باشد، چرا که دیگر مجبور نیستید میلیونها دلار بودجهی سرمایهگذاری شده را از طریق گیشه بازگردانید و میتوانید با ۴۰ یا ۵۰ هزار دلار تمام هزینههای کار را پوشش دهید. هر چه میزان سرمایه بیشتر باشد، تهیه کننده نیز مجبور است بیشتر به تعداد تماشاچی فکر کند و در نتیجه بیشتر نظر خود را به افراد خلاق تحمیل خواهد کرد."
تئوری آموزش تئاتری
رابرت بروستاین میگوید: "اگر کودکان در معرض هنر و موسیقی قرار نگیرند، نه هنرمند بار خواهند آمد نه تماشاچی." از آنجاییکه سیستم آموزشی، موتور اولیه پرورش نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و دیگر دستاندرکاران موفق تئاتر است، بروستاین گله میکند که:"دورههای آموزشی هنر و فرهنگ در مدارس ابتدایی در دسترس نیست، چرا که بودجهها کاهش پیدا میکند و اولین قدم مدارس پس از کاهش بودجه، اخراج معلم موسیقی است."
تئاتر شکسپیر و شرکا در لنوکس با بردن تئاتر به مدارس محلی، عمیقاً با جامعه اطرافش پیوند خورده است. برنامه آنها که تقریباً شامل تمامی دبیرستانهای بخش برکشایر و همچنین بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی میشود، در طول سال بیش از ۴۰هزار دانشآموز و معلم را تحت پوشش اجراها، کارگاهها و کارآموزی قرار میدهند. از زمان آغاز فعالیتش در سال ۱۹۷۸، در کنار خود آنسامبل، نزدیک به یک میلیون شرکتکننده داشته است.
تینا پکر میگوید: "کار ما در مدارس به اندازه تولیدات تئاتریمان اهمیت دارد. هر زمانی که به دبیرستانی میرویم، برای شرکت در هر یک از نمایشهای شکسپیر معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰ داوطلب داریم. آنها ابتدا نمایش را در مدرسه خودشان اجرا میکنند و سپس در فستیوال پاییزیمان چهار روز اجرای دبیرستانی بدون وقفه شکسپیر برای یکدیگر اجرا میکنند. هر کسی که داوطلب میشود و برای مصاحبه میآید، به شیوهای به کار گرفته میشود، و بیشتر بچهها سه سال تمام در برنامه شکسپیر شرکت میکنند. آنها بسیار مشتاقاند، چرا که این جایی است که میتوانند آزادانه صحبت کنند میتوانند احساساتشان را بروز دهند. ما میدانیم که این جامعه را میسازد: ما میبینیم بچههایی که این کار را انجام میدهند، چطور عمیقاً به هم وابسته میشوند."
در همین حال، در دهههای اخیر، انفجار سرگرمیها در فرهنگ عامه، هنجارهای فرهنگ جوانان را تغییر داده و موقعیت تئاتریها را ارتقا داده است. تام مکگارت میگوید: "شرایط دیگر مانند ۳۰ یا ۴۰ سال پیش نیست که تئاتری بودن یک انگ باشد. امروزه توانایی خواندن، رقصیدن و بازیگری در سطح بالا یک افتخار است و این مردم را تشویق میکند که به آن بپردازند." به دنبال بالا رفتن کیفیت برنامههای آموزش تئاتر در سطح مدارس متوسطه و دانشگاهها، تولیدات تئاتری به گفتهی مکگارت در بالاترین سطح خود در همهی دورانها قرار دارد. او معتقد است که علیرغم چالشهای اقتصادی بر سر راه تئاتر حرفهای، از نظر تعداد و تنوع تولیدات و نیز کیفیت کار بازیگران، کارگردانان و طراحان در همهی سطوح، تئاتر در عصر طلایی خود به سر میبرد.
جک مگان میگوید: "در هاروارد دانشجویان در سال بین ۴۰ تا ۶۰ نمایش به روی صحنه میبرند که هر یک بین ۴ تا ۸ شب اجرا میشود." بروستاین اشاره میکند که امکانات درونبرنامهای برای تئاتر به طور چشمگیری از زمان ورود او (به هاروارد) در سال ۱۹۷۹ افزایش یافتهاند. او به یاد میآورد: "زمانی بود که حتی یک واحد درسی تئاتر هم وجود نداشت، جز کلاس نمایشنامهنویسی ویلیام آلفرد (استاد دانشگاه و نمایشنامهنویس انگلیسی). تئاتر رپرتوار آمریکا ۱۲ دوره آموزشی مطالعات تئاتر معرفی کرد که کمیته هنرهای نمایشی آن را تصویب کرد، اما زمزمههایی به گوش میرسید. برخی از اعضا شروع کردند به درخواست مبنی بر اینکه معلمان بازیگری و کارگردانی ما میبایست مدارک تحصیلی بالا و نشریات علمی آکادمیک داشته باشند. آکادمیک شدن مرگ غریزه خلاق است. اما دانشگاهیان خلاق میدانند که نمیتوان محدودیتهای آکادمیک را بر افراد خلاق نیز اعمال کرد.
هاروارد یکی از معدود کالجهای بزرگ است که مرکز هنرهای نمایشی ندارد. پیتر سلارس در جلسه گفتگویی در تئاتر رپرتوار آمریکا با موضوع اپرای "نیکسون در چین" که برای اولین بار توسط وی کارگردانی شده و به روی صحنه رفته بود- عنوان کرد:"من به هاروارد آمدم چون هیچ دپارتمان تئاتری نداشتند؛ دانشگاههای زیادی وجود ندارند که از چنین امتیازی برخوردار باشند. تئاتر چیزی است که اصلاً داخل دپارتمان نمیگنجد. من عاشق این هستم که هنرمندان اینجا مجبور میشوند که خودشان راهشان را پیدا کنند. با این وجود، کمیته هنرهای نمایشی با ریاست مارتین پوچنر استاد تئاتر و ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی از وین، در حال ایجاد مرکز تئاتر (به پیشنهاد کارگروه هنر که در سال ۲۰۰۷ توسط پرزیدنت دروفاست به کار گرفته شد) برای تقویت -و نه تحمیل و جایگزینی- اجراهای زندهی فوق برنامه است.
این خبر خوشی برای بیل راچ است. او میگوید: "من در برخی از برنامههای بسیار منسجم تئاتر تدریس کردهام و از کار کم دانشجویان وحشتزده بودم، از اینکه چقدر فرصت بازیگری و کاگردانی و تمرین حرفه برایشان کم بود. من در هاروارد ۲۶ نمایش در هر گوشه از دانشگاه کارگردانی کردم، از زیرزمین خوابگاه، تا پلههای وایدنر."
داستانهایی که به نمایش درمیآیند
بیل راچ میگوید: "انسانهایی در یک اتاق، در حال خلق و تجربه یک داستان در کنار هم- این از بین نخواهد رفت. حتی امروز به گونهای عطش بیشتری هم برای آن وجود دارد." تینا پکر با او موافق است: "تنها از راه جمع شدن انسانها دور هم است. همان کاری که تئاتر میکند، که میتوان انسانیت را واقعاً حس کرد. حسی قوی، درونی و محسوس یک حس جمعی. آن را نمیتوان در فیسبوک احساس کرد، نمیتوان در تلویزیون آن را جست، و حقیقت را نیز در هیچ یک از اینها نمیتوان یافت."
او ادامه میدهد: "یونانیها، همه را در یک جا جمع میکردند، در دوران الیزابت هم اینچنین بود، درحالیکه بازیگران با مخاطبی حرف میزدند که گوش میکرد، نه این که نگاه کند. تغییر شکل صحنه تئاتر و به وجود آمدن قاب صحنه، تماشاچیان را از بازیگران جدا کرد و قابی یا پنجرهای را به وجود آورد که نمایش از داخل آن دیده شود. حال ما به جایی رسیدهایم که تماشاچیان و بازیگران حتی با هم در یک اتاق هم نیستند. اما پرسیدن سوال با هم- این چیزی است که اجتماع را میسازد. به عنوان یک بازیگر، وقتی که موفق هستید، آن را در بدنتان احساس میکنید، احساس میکنید که دارید به آن میرسید. تصویری درونی از نقش کسی که بازی میکنید دارید؛ که یک کل منسجم میسازد. آن را از طریق واکنش مخاطبانی که آن را درک کردهاند نیز احساس میکنید."
چنین تجربهای نمیتواند با هیچچیزی که بر صفحهی تصویر، به شکل سهبعدی یا حتی متعامل دیده میشود، جایگزین شود. تئاتر مطمئناً در آینده زنده خواهد ماند- تنها سوال این است که چه شکلی خواهد داشت؟ عطش برای داستانسرایی زنده، برای تجربه مشترک بازیگر و تماشاچی، ممکن است حتی افزایش یابد؛ اگر، و وقتی، که مردم از بستههای بینقص تدوینشده و جلاخورده و پرزرقوبرق تلویزیون و تولیدات سینمایی خسته شوند. لیتگو میگوید: "در تئاتر نوعی ظرافت شکننده وجود دارد، چرا که هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد. نوعی هیجان نفسگیر در تئاتر نهفته است."
انبوهی انرژی و اتلاف آن در جشنواره 23 تئاتر استانی یزد تاسف بار بود . صرف بودجههای میلیونی و ملالت ساعتها وقت و انرژی، بیشترین نتیجهاش رتبه و تندیس و نمایشنامه و کاتالوگ و ... خلاصه شد که از فردای اختتامیه به درد هیچکس و هیچکاری نمیخورد و گویی اصلا وجود نداشته است . تئاترهایی که هیچ کدام از گروه های شرکت کننده نمی توانستند ببینند و ادغام سیاست های اجرای عموم و جشنواره که کار بی تدبیری به نظر آمد ...
از همان ابتدا نیز شعار «تئاتر برای همه» بیشتر معرف عملی ریاکارانه و عوامفریبانه بود تا یک هدف برنامهریزیشده. در طول این چندسال بسیاری از هنرمندان کنار گذاشته شده یا به حساب نیامده هم بابت بالا، پایین شدن بودجه تئاتر و جشنواره تئاتر، ابدا ککشان نگزید. از این میان کسانی هم بودند که به روی خودشان نیاوردند تا دنبال گرفتن اجرا و رد شدن متن در این و آن جشنواره، دم اتاقهای هزارتو یکلنگه پا نمانند.
تکثر حلقههای مجزا، از سطوح مدیریتی و سیاستگذاری گرفته تا دستاندرکاران تئاتری، به شکلگیری زنجیری برای تنگکردن فضا و ارایه جنس بدلی در قالب نمونه اصلی انجامید. و ستاره صحنههایشان هم از جمله بینوایانی که برای حضور در نقش اول تا آخر سریال و فیلمهای آبگوشتی شبکه تابان یزد محترم و پخشهای زیر شانه تخممرغی سوپرمارکتها، دمهزار نفر را دیدند تا یک شبه به نوایی رسیدند. حلقه مدیران عمدتا چون غباری به قسمت یا شانس بر مسند نشسته گاهی به آن قالوقیلها توجه کردند و حتی نواختند تا پز روحیه دموکراتیکشان را به رخ رقیب بکشند و گاهی هم که مجال سخت شد زیر جلکی زهرچشم گرفتند. به این ترتیب، تئاترهای کمکیفیت و پر زلم زیبویی پدید آمدهاند که گاهی با تمسکجوییهای فرمیک و اروتیسمهای چاک و آبدار و عربدهکشیها و بازی و متنهای هیستریک برای مصرف مردم هاجوواج، هنوز ملهم از کلاهمخملیها یا شوخیهای از مدافتاده است. فرمی زاییده آمیزش ابتذال و خلاقیت که در ظاهر مسحورکننده و در باطن دقیقا گویای فقر نظری و عقبافتادگی است.
البته شاید هریک از دستاندرکاران وابسته به این حلقهها بهطور مجزا نخواهند به چنین قهقرایی نزول کنند اما جذابیت کسب شهرت و قدرت از جمله عواملی است که باعث میشود در مقابل تحریک به افتضاحات هنری، در دم انعطاف نشان دهند. به این ترتیب اپیدمی ستارههایی که هر دو، سه سال تولید، مصرف و دفع میشوند بخش عمدهای از آسیب فضای امروز تئاتر را تشکیل داده است. شماری از این حلقهها شاید زمانی گروههای پویایی بودند اما امروز چنان از اندیشه و روح انتقادگرانه خود عاری شدهاند که هم آثارشان و هم سیاستگذاریهایشان یک شکل و طعم، چون محصولات فستفودها، در عین شلختگی به کثرت و مشابهت تولید میشود. در هر حلقه، بازیگران مدام یکطور بازی میکنند؛ نمایشنامهها یکجور نوشته میشود و کارگردانیها همه شبیه به هم و جشنوارهها بهسان تقلید از یکدیگر، نقدها بیخاصیت و کار منتقدها فرو کاستهشده به مشاوران رسانهای و در اصل به نان قرضدهندگانی به حلقههای دیگر. حتی سانسورچیها هم به امضایی یکسان رسیدهاند. این تشابهات و یکسانیها به هیچ روی نشاندهنده بیخطری و واکسینه شدن فضا نیست؛ مسلما «طبیعیشدن» این وضعیت به نادیده گرفتن تواناییهای کوششی و شایستهسالاریها انجامیده است. اشکال دیگر این است که سرمایه جشنوارههای تئاتری دولتی باید از مالیات پدران ما و سرمایههای ملی پرداخت شود. بنابراین پاسخ کمپانیهای جشنواره ادینبرو را در اینجا نمیتوان مشابهسازی کرد که «هر جشنوارهای در انتخاب آثار و شیوه برگزاری، سلیقه خودش را دارد.» حتی این پاسخ عمومی «این جشنواره اینجوری است و از اول قوانین آن را پذیرفتهاید، پس دیگر حق اعتراض ندارید» امروز دیگر حسابی رنگ باخته است. شعار «تئاتر برای همه؟!» ظاهرا پوششی است برای تئاتری که هزینهاش از جیب همه پرداخت شود ولی متعلق به حلقهای خاص باشد. بنابراین با حساب اعلام دبیرخانه جشنواره که «به همه اعتراضات قرار است دقیق و موشکافانه پاسخ داده شود» باید انتظار برخوردهای عجیبتری را داشت. سالهاست این باور/ توجیه رواج یافته که میگوید: «از خودیها یک نفر تئاترمان را سانسور کند بهتر از حذف کامل همه چیز به دست دیگری است.» به این ترتیب تئاتریها را مدام از کابوس پشت در ترساندهاند. نتیجه این شده که ممیزها ضامن بقای تئاتر قلمداد شدهاند.
خوب که نگاه می کنیم تئاتر استان یزد چیه ؟!!! (مورچه چیه که کله پاچه داشته باشه؟!!!) وقتی قرار است همه کارشناسان و متخصصین از خودشان باشند مجال برای شهرستانی ها کجاست وقتی شهریارها به نام دیگران کار به جشنواره می آورند . وقتی که کارهای متفاوت و فاخر آبکی را می آورند و خودشان دستشان رو می شود و بعد همه پشت همین دوستان یزدیشان را خالی می کنند و پشت صحنه هواداری می کنند . وقتی که فقط اسم جشنواره برای همه استان و شهرستان است و هیچ حمایتی نیست و علاوه بر حذف اسکان ایاب و ذهاب هم حذف شده است . وقتی که کارهای دقیقه نود تولید می شود تا هر جوریه یه کاری باشه از یزد . وقتی شهرستانها فقط برای اینکه بعدا حرف و حدیث نباشد . وقتی هیچ کس خالصانه برای تئاتر قدم برنداشته اند و همه برای منافع خود کار می کنند . وقتی همین بازینامه که همه ضد و بدش را می گویند از همین قوماش خودشان هست . وقتی فقط بازی دادن هنرمندان هست و اولی و دومی آخری رو خودشون مشخص می کنند . وقتی همین یزدی ها برای اینکه کاری رو پایین بیارند به هر قیمتی که هست حتی غیر انسانی اقدام می کنند . وقتی که هیچ کدام از اجراهای لیست بعد از جشنواره به درستی اجرا نمی شود و تکلیف مشخص نیست . آنوقت است که مشخص می شود همه چیز فرمالیته بود تا بودجه ای بیاید و برود . و همه زحمات دوستان بنده که در انتخابات جدید هم به آنها رای دادیم بی ثمر می شود چون تدبیری اساسی و همه جانبه نبود .
در پایان باید گفت حرف زیاد است و خیلی چیزها هست ولی باید بگویم دوستان دست اندر کار که مخاطب اصلی ما شمایید باید بگوییم که : بیایید و سالها تجربه بزرگان تئاتر جهان را با تجربیات خود در نظر بگیرید و ببینید کجای جهان سیاست جشنواره و سیاست اجرای عموم با هم ادغام شده است . مگر نباید از دل جشنواره ها تئاتر مناسب مخاطب عموم تولید شود ؟ مگر می شود هر تئاتر کارگاهی جشنواره ای را برای عموم هم اجرا کرد ؟ چرا نباید برخی تئاتر ها فقط جشنواره ای باشند ؟ چرا نباید روش اجرایی بزرگان تئاتر جهان و جشنواره های بزرگ جهانی را در برنامه اجرای خود گذاشت ؟ چرا باید فقط کارهای شما دودش به چشم هنرمندان آینده تئاتر برود ؟ چرا این حرکت نادرست ؟؟؟!!!
جشنواره ای که برای شما تجربه ای خوب و برای هنرمندان تجربه ای تلخ را پیش روی داشته باشد خوب نیست !!!! باید چاره ای اندیشید و مشکل اجرای عموم را در جای دیگر پیدا کرد و نه در جشنواره ... آسیب شناسی درست و نشست تئاتری ها و ارائه نظرات همه و بعد از آن در گروه کارشناسان ویژه بررسی نهایی و رسیدن به نتیجه درست . دوستان هرکس را دوست دارید بالا نیاورید و هر کس را دوست دارید به زیر نیاورید که این باعث نابودی تئاتر واقعی ما شده است . بگذارید هنرمندان خودجوش رشد کنند و یک رقابت سالم شکل بگیرد . به یک نفر امکانات نده و به یکی بده و هزاران حرفهای پشت پرده که یکی یکی رو شده و خواهد شد ...
گزافه گویی نمی شود که بعدا اثرات منفی آن برای ما هم خواهد بود ... فکری اساسی کنید .... که فردا دیر است !!!!!
انبوهی جشنوارههای هر ساله تئاتر در ایران و صرف بودجههای میلیاردی و ملالت هزاران ساعت وقت و انرژی، بیشترین نتیجهاش در تلنبارشدن خروارها دیپلم افتخار و تندیس و نمایشنامه و کاتالوگ و نشریه روزانه خلاصه میشود که از فردای اختتامیه به درد هیچکس و هیچکاری نمیخورد و گویی اصلا وجود نداشته است...
نگرش توریستی به تعزیه و آیینهای بومی و تئاترهای شهرستانها نمونه کاربری سطحی عموم این جشنوارههاست. از همان ابتدا نیز شعار «تئاتر برای همه» بیشتر معرف عملی ریاکارانه و عوامفریبانه بود تا یک هدف برنامهریزیشده. در طول این چندسال بسیاری از هنرمندان کنار گذاشته شده یا به حساب نیامده هم بابت بالا، پایین شدن بودجه تئاتر و جشنواره تئاتر فجر، ابدا ککشان نگزید. از این میان کسانی هم بودند که به روی خودشان نیاوردند تا دنبال گرفتن اجرا و رد شدن متن در این و آن جشنواره، دم اتاقهای هزارتو یکلنگه پا نمانند.
تکثر حلقههای مجزا، از سطوح مدیریتی و سیاستگذاری گرفته تا دستاندرکاران تئاتری، به شکلگیری زنجیری برای تنگکردن فضا و ارایه جنس بدلی در قالب نمونه اصلی انجامید. حلقههای بیدانش و بیابزار کار که مداوم اجراها و سفرها و کمکهزینههایشان بهراه و ایضا پر قیل و قال هستند. ستاره صحنههایشان هم از جمله بینوایانی که برای حضور در نقش اول تا آخر سریال و فیلمهای آبگوشتی سیمای محترم و پخشهای زیر شانه تخممرغی سوپرمارکتها، دمهزار نفر را دیدند تا یکشبه به نوایی رسیدند. حلقه مدیران عمدتا چون غباری به قسمت یا شانس بر مسند نشسته گاهی به آن قالوقیلها توجه کردند و حتی نواختند تا پز روحیه دموکراتیکشان را به رخ رقیب بکشند و گاهی هم که مجال سخت شد زیر جلکی زهرچشم گرفتند. به این ترتیب، تئاترهای کمکیفیت و پر زلم زیبویی پدید آمدهاند که گاهی با تمسکجوییهای فرمیک و اروتیسمهای چاک و آبدار و عربدهکشیها و بازی و متنهای هیستریک برای مصرف مردم هاجوواج، هنوز ملهم از کلاهمخملیها یا شوخیهای از مدافتاده است. فرمی زاییده آمیزش ابتذال و خلاقیت که در ظاهر مسحورکننده و در باطن دقیقا گویای فقر نظری و عقبافتادگی است. بالاخره در این چند سال، همین آثار نمونه آماری شدند برای برگزاری سمینارها و آسیبشناسیهای پادرهوا با موضوعات رقتباری برای نجات تئاتر ملی. فرجام آن، نشر مقالات بیمایه و کتابسازیها و تولید ماهنامه و فصلنامه و نمایشنامههای پرتیراژ و بیبها از جیب دولت و ملت شد که این اواخر حتی از جلوه بصری هم رنگ باختند.
البته شاید هریک از دستاندرکاران وابسته به این حلقهها بهطور مجزا نخواهند به چنین قهقرایی نزول کنند اما جذابیت کسب شهرت و قدرت از جمله عواملی است که باعث میشود در مقابل تحریک به افتضاحات هنری، در دم انعطاف نشان دهند. به این ترتیب اپیدمی ستارههایی که هر دو، سه سال تولید، مصرف و دفع میشوند بخش عمدهای از آسیب فضای امروز تئاتر را تشکیل داده است. شماری از این حلقهها شاید زمانی گروههای پویایی بودند اما امروز چنان از اندیشه و روح انتقادگرانه خود عاری شدهاند که هم آثارشان و هم سیاستگذاریهایشان یک شکل و طعم، چون محصولات فستفودها، در عین شلختگی به کثرت و مشابهت تولید میشود. در هر حلقه، بازیگران مدام یکطور بازی میکنند؛ نمایشنامهها یکجور نوشته میشود و کارگردانیها همه شبیه به هم و جشنوارهها بهسان تقلید از یکدیگر، نقدها بیخاصیت و کار منتقدها فرو کاستهشده به مشاوران رسانهای و در اصل به نان قرضدهندگانی به حلقههای دیگر. حتی سانسورچیها هم به امضایی یکسان رسیدهاند. این تشابهات و یکسانیها به هیچ روی نشاندهنده بیخطری و واکسینه شدن فضا نیست؛ مسلما «طبیعیشدن» این وضعیت به نادیده گرفتن تواناییهای کوششی و شایستهسالاریها انجامیده است. اشکال دیگر این است که سرمایه جشنوارههای تئاتری دولتی نظیر فجر بالاخره باید از مالیات پدران ما و سرمایههای ملی پرداخت شود. بنابراین پاسخ کمپانیهای جشنواره ادینبرو را در اینجا نمیتوان مشابهسازی کرد که «هر جشنوارهای در انتخاب آثار و شیوه برگزاری، سلیقه خودش را دارد.» حتی این پاسخ عمومی «این جشنواره اینجوری است و از اول قوانین آن را پذیرفتهاید، پس دیگر حق اعتراض ندارید» امروز دیگر حسابی رنگ باخته است. شعار «تئاتر برای همه؟!» ظاهرا پوششی است برای تئاتری که هزینهاش از جیب همه پرداخت شود ولی متعلق به حلقهای خاص باشد. بنابراین با حساب اعلام دبیرخانه تئاترفجر که «به همه اعتراضات قرار است دقیق و موشکافانه پاسخ داده شود» باید انتظار برخوردهای عجیبتری را داشت. سالهاست این باور/ توجیه رواج یافته که میگوید: «از خودیها یک نفر تئاترمان را سانسور کند بهتر از حذف کامل همه چیز به دست دیگری است.» به این ترتیب تئاتریها را مدام از کابوس پشت در ترساندهاند. نتیجه این شده که ممیزها ضامن بقای تئاتر قلمداد شدهاند.
بر اساس برنامه سال 92 انجمن نمایش استان و با هماهنگی گروه های نمایشی مربوطه جدول اجرای نمایش های 6 ماهه دوم سال 92 تا پایان اردیبهشت ماه 93 در تالارها و اماکن وابسته به ارشاد اسلامی استان یزد اعلام شد...
جدول اجرای نمایش های 6 ماهه دوم سال 92 تا پایان اردیبهشت ماه 93 در تالارها و اماکن وابسته به ارشاد اسلامی
در آستانه سال نو حضرت آیت الله اعرافی امام جمعه میبد پیامی را همراه با نکاتی اصولی و راهبردی صادر کردند. خوب است که هنرمندان در فعالیت هنری سال جدید رهنمودهای ایشان را به کار گیرند .
به گزارش نارین نیوز متن پیام نوروزی ایشان به شرح زیر می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
سال نو و فصل رویش گیاه و طبیعت و بیداری فطرت و فضیلت را گرامی میدارم و به مردم شریف و بویژه فرهیختگان، فرهنگیان، فرزانگان و جوانان ارجمند تبریک میگویم و بر همه پیامبران، امامان، صالحان، شهیدان و بویژه سرور زنان جهان و الگوی پاکیها و پایداریها حضرت زهرا (س)، درود میفرستم...
نوروز، همانطور که پیک بیداری طبیعت و نوزایی دشت و دمن و شکوفایی درخت و سبزه است، برای عارفان و هوشمندان الهامبخش نوزایی روان و نوسازی جان و بیداری وجدان و وصل جانان است، و همانگونه که ما به تفریح ، تفرج ، شادی و صفای طبیعی نیازمندیم، به صفای معنوی و شادی عرفانی و شکوفایی روحی نیاز مبرم داریم، نوروز صاحبان خرد و معرفت در درک حقیقت هستی و شیدایی در برابر مقام ربوبی و دلدادگی به لذتهای معنوی و بهرهگیری از تجربههای عرفانی،معنا مییابد و از اینرو است که “عارفان هر دمی دو عید کنند” و در نگاه آنان هر دم این جهان نو میشود و از جهان غیب فیض حیات میبارد، باید در این فصل نو و سال جدید از یک سو آداب پسندیده مهرورزی و نوعدوستی و مهربانی و دیدنیها و دوستیها و دستگیری از نیازمندان و تقویت روابط خویشاوندی و شهروندی و برادری دینی و ایمانی را، زنده نماییم و تعالی بخشیم و از سوی دیگر و با نگاهی فراتر و از افقی برتر در مبارزه با آسیبهای درونی و فریبهای شیطانی و حجابهای ظلمانی بکوشیم و زندگی نوین اخلاقی و معنوی و زیستی عرفانی و ایمانی آغاز نماییم و دل و جانمان را با تابش انوار بندگی خداوند، روشنی بخشیم و از شادی و لذتهای مادی و گذرا، به بلندای خوشیها و شادیهای آسمانی پرواز کنیم و در پرتو این عید باطنی و نوروز معنوی میتوان خانواده و جامعهای سالم و دور از آسیبها و کژیهای اجتماعی و اخلاقی بنیان نهاد و مسیر استقامت در راه خداوند و مبارزه با پلیدیها و پایداری در سختیها و تداوم گفتمان اصیل اسلام ناب و انقلاب اسلامی و راه امام و شهیدان سرافراز، را پیمود.
عید راستین هنگامی است که جان و جهان و جامعه و خانواده و دل و روان همه، جامه کهنه آلودگیها و زشتیها را در آورد و لباس نو و فاخر پارسایی و خردورزی و فضیلیتهای الهی و انسانی بپوشد و اینهمه نمیشود جز با مدد قدسی و راهنمایی و سرپرستی انسان کامل و ولیالله الاعظم “ارواحنا فداه”؛ سالی سرشار از شادی و پیروزی و کامیابی را برای همه عزیزان درخواست مینمایم و با استمداد از فضل الهی نکاتی اصولی و راهبردی را یادآوری مینمایم و مسئولان و ادارات و و نهادها و بخش خصوصی و عمومی و مردم عزیز را به توجه و عنایت بدانها فرا میخوانم:
۱- اصالت فرهنگ، دین و اخلاق و معنویت در همه برنامهها و فعالیتها و نگاه اسلامی و ارزشی و انقلابی به همه اقدامات و تحولات.
۲- اهتمام به رویکرد برنامهریزی راهبردی و کلان و نگاه عمیق کارشناسی در همه بخشها.
۳- عنایت به اسناد راهبردی و کلان کشوری در حوزههای علمی و فرهنگی و سایر بخشها و نیز اسناد راهبردی استانی و بویژه سند راهبردی منطقه.
۴- طراحی و تدوین اسناد راهبردی بخشی در همه نهادها و سازمانها و ادارات و بخشهای عمومی و خصوصی.
۵- بازسازی و ارتقابخشی و نظام اداری با بهرهگیری از فناوریهای نوین و ارزشهای سازمانی و منزه از آسیبها و مبتکر و خلاق و منظم.
۶- بازسازی نظام شورایی شهرستان و اصلاح شوراهای مزبور و تقویت کارشناسی آنها و پایهریزی اتاقهای فکر فعال.
۷- بهرهگیری از توان بخش خصوصی و نهادهای مردمی و فعالسازی آن با تاکید بر بسیج و موسسات خیریه.
۸- بهرهگیری از استعدادهای برتر و ظرفیت نخبگان در همه برنامهها و برنامهریزی برای آن.
۹- عنایت به طراحی شهر سالم و آباد و پیشرفته و همکاری همه در این زمینه بر اساس مبانی نظری و ارزشی اسلام.
۱۰- توجه ویژه به مناطق وابسته به شهر و روستاها و حواشی شهر بویژه مناطق جدید.
۱۱- تهیه سند مبارزه با فقر و فاصله طبقاتی و آسیبهای اجتماعی و اخلاقی و خانوادگی و اجرای آن و عنایت به طبقات محروم و مستمند و آسیبپذیر و حمایتهای لازم از آنان براساس عدالت محوری.
۱۲- شکلگیری منظومهای از نهادهای علمی و دانشگاهی و حوزهای و فرهنگی و آموزش و پرورش هماهنگ و پیشرفته و پویا و خلاق بر اساس پژوهشمحوری و تربیتمداری و ناظر به نیازهای اجتماعی با رویکرد کلان استانی، ملی و فراملی و سرآمد در شاخصهای توسعه، و پیگیری برنامه های سخت افزاری و نرم افزاری در زمینه توسعه و ارتقای واحدهای دانشگاهی و پژوهشی و حوزهای.
۱۳- توسعه و تکمیل و اصلاح زنجیره صنایع دستی و ماشینی و پیشرفته بر پایه اصل صنعت دانش بنیان، جامعه محور، پاک، برتر، کارگرمدار، منظومهای ، مستقل، صادرات محور، معنوی و فرهنگی.
۱۴- تعالی و توسعه رسانههای مکتوب و مجازی و هنری بر پایه اصول مردمی، اسلامی، انقلابی، ناظر به مشکلات، آسیبشناس، هوشمند، با بصیرت، معالجهگر و هدایتگر.
۱۵- بازسازی و تعالی و پویایی نهادهای دینی و فرهنگی خلاق و فعال و هماهنگ و هدایتگر بویژه در زمینه مساجد و آموزشها و فعالیت های قرآنی بخصوص در زمینه حفظ.
۱۶- ارتقای کارکرد اصناف و بخشهای خدماتی بر اساس موازین اسلامی و اخلاقی و مردم مدار و توانمند و ماهر و خدوم.
۱۷- بهرهگیری از همه ظرفیتهای قانونی و رسمی و مردمی در راستای توسعه کشاورزی و باغات و پارکها و فضاهای سبز.
۱۸- عنایت همگانی به همبستگی اجتماعی و هدایت و نظارت عمومی و ارشاد و راهنمایی همگانی و احیای فریضه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر و احیای فرهنگ ایثار و جهاد و شهادت.
۱۹- ارتقای بصیرت و مشارکت سیاسی و شناخت و شناساندن گفتمان انقلاب اسلامی با رویکرد تمدن اسلامی و نقش برجسته انقلاب و ایران اسلامی و مشارکت هوشمندانه در انتخاباتهای ریاست جمهوری و شوراها.
۲۰- اهتمام جدی به مقوله محیط زیست و هوای سالم از سوی همه مردم و بویژه از سوی صنایع.
۲۱- توجه اساسی به مواریث فرهنگی و تاریخی و گردشگری اسلامی و سالم.
۲۲- تأکید بر عدالت در بهداشت و درمان و ارتقای کیفیت خدمات بهداشتی و درمانی و تکمیل طرحهای نیمه تمام آن و تبدیل منطقه به قطب درمانی ملی و فراملی و حرکت به سمت دانشکده علوم پزشکی جامع.
۲۳- افزایش و ارتقای زیرساخت های خدمات شهری بویژه در زمینه فناوری های اطلاعاتی و مبلمان شهری.
۲۴- طراحی و پیگیری درآمدزایی و افزایش بودجه های بخش های خدماتی بویژه شهرداری و تکمیل طرح های نیمه تمام و پایه ریزی و آغاز چند طرح مهم از جمله ورودی ها و خروجی های شهر.
۲۵- در حوزه ورزش و جوانان گامهای بلندی برداشته شده است اما به هیچ نحو کافی نیست و انتظار می رود با همت والای مسئولان و بخش خصوصی شاهد تحول و در خشش بیشتر در این زمینه باشیم.
۲۶- تکمیل زنجیره دستاوردهای مهم سال ۱۳۹۱ در بخش تقسیمات، صنعت، دانشگاهی و… .
۲۷- اولویت بخشی به رویکرد فرهنگ مقاومت و اقتصاد مقاومت در همه برنامهها و زمینهها و نیز شعار سالی که رهبر ی معظم اعلام خواهند فرمود.
بی گمان میهن اسلامی میتواند به قلههای بلند پیشرفت و عدالت دست یابد و در این میان استان یزد با ظرفیتهای فراوان و شهرستان میبد با استعدادهای ممتاز شایسته دستیابی به سرآمدی و الگو شدن خواهد بود و پیمودن این راه با عنایات الهی و همتهای والا و توکل بر خداوند متعال میسر خواهد بود.
با آرزوی شادکامی و کامیابی و توفیقات الهی برای مردم عزیز بویژه جوانان برومند و مسئولان محترم و با آرزوی شفای جانبازان عزیز و بیماران ارجمند بویژه شفای کامل و عاجل دوست گرامی و نماینده الگو و خدوم حضرت حجةالاسلام و المسلمین آقای یحیی زاده “سلمه الله”.
والسلام علیکم و رحمةالله علیرضا اعرافی – امام جمعه میبد
خبر ذیل تنها در جهت آشنایی هنرمندان ما با نظرات مختلف دوستان تئاتری در شهرهای دیگر زده شده است تا کمی به خود بنگریم و با هم مشکل تئاتر شهرستان و استان را حل کنیم ! حتما مشکل بزرگتر از این حرفهاست ولی بهتر است بدانیم !!!
در بررسي وضعيت تئاتر اصفهان مطرح شد:
«ما تئاتریها مرغ عزا و عروسی هستیم»
اصفهان نصف جهان است و پايتخت فرهنگ و تمدن اسلامي، شهري كه هر گوشه از تاريخش مزين است به رشد و شكوفايي بخشي از هنر و فرهنگ،يكي از هنرها كه با شهر اصفهان پيوندي ديرينه دارد هنر تئاتر است. هنري كه ميخواهد همچنان در دل مردم بماند و با آنها روزگار سپري كند؛ اما صندلي تئاترهای شهر هنوز خالي است و ايسنا براي بررسي اين وضعيت ميزبان احسان جانمی، مسؤول آموزش انجمن هنرهای نمایشی و یکی از پرکارترین تئاتریهاي اصفهان شد...
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه اصفهان، جانمی در مورد دلایل ضعف تئاتر اصفهان گفت: موانع شامل سه دسته است، اول از همه نیاز به سیاست گذاریهای میان مدت و بلند مدت وجود دارد تا تئاتر استان هدفمند شود و گروههای تئاتری فقط به اجراهای مقطعی فکر نکنند و این مستلزم توجه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی است که متولی اصلی تئاتر محسوب میشود.
کمبودهای مالی، سطح کیفی تئاتر را کاهش می دهد
وی دومین دلیل را احتیاجات مالی یک گروه تئاتردانست و ادامه داد: احتياجات اين گروهها را وابسته به یک سازمان میکند تا نمایش مورد نظر آنها را اجرا کند و این وابستگی اجازه خلاقیت را از گروه میگیرد و آنها را در یک چارچوب محدود میکند و یک گروه به علت احتیاجات مالی حاضر میشود به هر نحوی که شده نمایشی را به صحنه ببرد، حتی اگر از لحاظ فنی و محتوا حرفی برای گفتن نداشته باشد و سومین مورد به خود تئاتریها برمیگردد که باید متشکل از عوامل متخصص باشند و تئاتر را به صورت حرفهایی انجام دهند.
اصفهان منتقد حرفهاي تئاتر مي خواهد
جانمی وجود یک انجمن برای فعالیت منتقدان را ضروری دانست و تاکید کرد: اما با توجه به اين نياز در حال حاضر افرادی که حتی مدرکی مربوط به این رشته ندارند خود را صاحب نظر ميدانند وبه کار بچههای تئاتر ایراد میگیرند ودر واقع ما امروز منتقدی که برای این کار آموزش دیده باشد نداريم و اگر خود من به عنوان یک کارگردان دست به کار شوم و از نمایش یک گروه انتقاد کنم در اجراهای بعدی خودم دچار مشکل میشوم زیرا ظرفیت نقدپذیری هنوز بین ما ایجاد نشده است. با اين شرايط مسلم است كه یک گروه نخواهد فهمید که اشکال نمایشش در چه چیزی بوده و سلیقه مردم چه نمایشی را در چه جایی میپسندد.
تئاتر، مرغ عزا و عروسی شده است
وی با ابراز تاسف از دید مسؤولان به تئاتر گفت: باید یک بار برای همیشه تکلیف تئاتر روشن شود و اهالی تئاتر به رسمیت شناخته شوند. ما تئاتریها به معنای واقعی کلمه بدبخت هستیم و کسی به ما اهمیت نمیدهد. به جوانان تازه وارد سالنی برای تمرین داده نمیشود و کسانی هم که سابقه کافی در این عرصه دارند، از مشکل اقتصادی رنج میبرند و ما تئاتريها در واقع مرغ عزا و عروسی شدهايم. این مشکلات به دلیل حرفهای نبودن نگاه به تئاتر است که باید مثلا با مرکز قراردادن یک مکان مانند تالار فرشچیان این نگاه را عوض کرد و سطح تئاتر را رشد داد.
به غير تئاتر كاري بلد نيستم
این کارگردان با اشاره به اينكه يكسري از مشكلات تئاتر به خود فعالان اين حوزه برمي گردد، اذعان کرد: یکی از گلایههای همکاران به من این است که جا برای فعالیت آنها نگذاشتهام، در حالی که این من نیستم که اجازه کار کردن به آنها نمیدهم بلکه فضای محدود تئاتر استان است که همه ما را در تنگنا قرار میدهد و کسی مثل من که با وجود مشکلات زیاد به این مرحله رسیدهام اجازه نمیدهم، کسی مانع کار کردنم شود و باید شفاف تصریح کنم که من به غیر تئاتر کار دیگری بلد نیستم، اقرار میکنم که آخرین کار فاخر من سه سال پیش اجرا شد اما چه کنم که باید از این راه معیشتم را تامین کنم. به دلیل وجود این محدودیتها رقابت سالمی بین تئاتریها وجود ندارد.
جانمی با بيان اينكه انحلال دانشگاه سوره يك مصيبت بزرگ بود ، خاطر نشان کرد: اکثر کسانی که امروز در حوزه تئاتر تلاش میکنند فارغ التحصیلان دانشگاه سوره هستند و اگر دانشگاه منحل نمیشد، ارتباط فرهنگی اصفهان با تهران برقرار بود و تئاتر به رشدش ادامه میداد و کسانی مانند من که دارای مدرک کارشناسی ارشد هستند، به بعد آموزش هم می پرداختند و در دانشگاه تدریس میکردند و مجبور نبودند فقط از یک راه و آن هم اجرای نمایش، امرار معاش کنند.
صدا و سيما براي تئاتر تبليغ نميكند
جانمی نداشتن مخاطب را نه فقط مشکل اصفهان بلکه مشکل تهران هم دانست و تاکید کرد: اگر به طور مثال صداوسیما وارد میدان می شد و برای تئاتر تبلیغ و مردم را برای رفتن و دیدن نمایش تشویق میکرد، این مشکل رفع میشد و تماشاچان محدود به دانشجویان و فارغ التحصیلان رشته نمایش نمیشدند.
چرا استاندار دیگر به تماشای تئاتر نمیرود؟!
اگر مسؤولان مانند گذشته به تئاتر بها میدادند، وضع بهتر میشد. به طور مثال قبلا استاندار به تماشای تئاتر میآمد و اگر این کار ادامه پیدا میکرد باعث تشویق مردم میشد. همین طور حمایت گذشته صنعت از تئاتر، نیز وجود ندارد، چرا جشنواره «آتشکار» که توسط شرکت ذوب آهن اصفهان برگزار می شود، لغو شد؟!
فرشچیان مرکز تئاتر استان شود
جانمی با ابراز امیدواری نسبت به اجرایی شدن قول آقای شالویی خاطر نشان کرد: اگر مجتمع فرشچیان به عنوان یکی از مراکز تئاتر استان شناخته شود و مسؤولان در شناساندن آن قدمهای موثری بردارند، میتوان به آینده تئاتر استان امیدوار بود . زيرا با این کار رقابتی در شهر به وجود آمده و در هر كجا رقابت باشد رشد و نمو هم خواهد بود.
تأکید سرپرست گروه تئاتر جوان شهرستان میبد مبنی بر حمایت از سخنان به جای ملازینلی در جهت حمایت از آینده هنرمندان را از وظایف هنری هنرمندان اعلام کرد و گفت : از دورویی دست بردارید و به حمایت یکدیگر بشتابید ... ( متن کامل سخنان ملازینلی به نقل از سایت انجمن هنرهای نمایشی استان یزد به شرح ذیل می باشد . )
کدام قانون اجازه داده است تا علاوه بر نظارت دستگاه های فرهنگی مرتبط با تولید و ارایه آثار فرهنگی و هنری، دیگر دستگاه ها و یا افراد غیر مرتبط هم در این باره دخالت نمایند؟!!
کدام قانون اجازه داده است تا علاوه بر نظارت دستگاه های فرهنگی مرتبط با تولید و ارایه آثار فرهنگی و هنری، دیگر دستگاه ها و یا افراد غیر مرتبط هم در این باره دخالت نمایند؟!!
صبح روز گذشته (سه شنبه 7 آذر ماه) و با برنامه ریزی و دعوت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی نمایندگان انجمن ها و موسسات فرهنگی و هنری استان یزد در سالن کنفرانس این اداره کل، نشستی را با محمد صالح جوکار نماینده مردم یزد و صدوق در مجلس شورای اسلامی برگزار کردند.
ابوالحسنی رییس انجمن هنرهای نمایشی استان یزد و ملازینلی مشاور هنرهای نمایشی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز از سوی اداره کل به این نشست دعوت شدند که ابوالحسنی به دلیل مشغله کاری نتوانست در این نشست حاضر شود.
ملازینلی به نمایندگی از هنرمندان نمایش یزد در صحبت هایش گفت: همه مسائلی که بعضا نمایندگان و اهالی فرهنگ و هنر در رابطه با بودجه و مکان های کاری و سیاستهای حمایتی در این نشست مطرح کرده و یا مطرح خواهند کرد مشکلات معتنابهی است که در روند تولید موثر و مفید فرهنگی و آثار هنری بر سر راه این قشر وجود دارد. اما یک مشکل عمده و بزرگتر دیگر وجود دارد که در جریان تولید و یا پس از تولید آثار هنری و فرهنگی به ویژه تئاتر و موسیقی و سینما وجود دارد و آنهم دخالت دستگاه ها یا افراد غیر مسئول و غیر مرتبط در ارایه و اجرای این آثار به مردم است!
ملازینلی با تفکیک نظارت دستگاه های مرتبط و قانونی از دخالت بخشها و افراد غیر مرتبط ادامه داد: به عنوان مثال، شورای صدور پروانه نمایش که بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی عهده دار نظارت و ارایه مجوز برای اجرای یک نمایش در سطح شهر یا استان می باشد، وقتی مجوز یک نمایش را صادر کرد، درخواست شورای شهر و یا سازمانهای وابسته به شهرداری برای تصویب و بازخوانی مجدد نمایشنامه و یا بازبینی نمایشی که فقط برای انجام تبلیغات شهری و اخذ بیلبوردهای تبلیغی به ایشان مراجعه شده است، دیگر چه محلی از اعراب دارد؟!!
و یا چرا مردم استان یزد با عنوان اینکه ساکنان شهر دارالعباده هستند از دیدن و داشتن یک کنسرت موسیقی مناسب باید محروم باشند؟! و در این باره شورای تامین استان باید نظر بدهد؟! مگر در شهر دارالعباده، قوانین دیگری غیر از شهرهای دیگر جامعه اسلامی حاکم است؟!! و همچنین درباره اینکه یک نمایش منتخب جشنواره تئاتر استانی به جشنواره منطقه ای برود یا نرود؟!!
پس از صحبت های ملازینلی حجت الاسلام مطهریان که به نمایندگی از کانون های قرآنی در این نشست حضور داشت و با وجودی که خودش هم قبلا صحبت کرده بود، سریعا در صدد پاسخ به گفته های ملازینلی برآمد و گفت: ما در شورای شهر و شهرداری فقط فعالیت هایی که برای شهرداری و در اماکن شهرداری باشد را مورد ارزیابی و نظارت قرار می دهیم و درخواست بازخوانی نمایش هایی که ارشاد اسلامی مجوز داده است را نداشته ایم.
اما به این نکته اشاره نکرد که اگر هر سازمان و ارگان دیگری هم بخواهد هر فعالیت هنری که در محل و مکان خودش اجرا می شود بازنگری نماید، در آنصورت به چند شورای ارزیابی برای رشته های مختلف هنری و فرهنگی در یک شهر و یک جامعه نیاز است؟!!
در پایان صحبت های نمایندگان انجمنها و موسسات فرهنگی، هنری وابسته به ارشاد اسلامی محمد صالح جوکار نماینده مردم یزد و صدوق در مجلس شورای اسلامی در صحبت هایی با ذکراین نکته که عمده ترین نکته فرهنگ ما فرهنگ عاشورا است و آن را نقطه عطف فرهنگ ایرانی و تمدن اسلامی دانست که حتی کشور های اسلامی با مذاهب اهل تسنن نیز به آن اهتمام جدی می ورزند. وی فرهنگ مکتوب این تمدن را قرآن ذکر کرد و فرهنگ معمول جامعه را رفتار اجتماعی دانست که از سوی اهالی یک جامعه انجام می شود. جوکار رسالت هنرمند مسلمان را معطوف ساختن هرچه بیشتر این فرهنگ مکتوب با فرهنگ معمول جامعه دانست و ادامه داد: توسعه صنعتی و اقتصادی جامعه بدون حفظ میراث سه هزار ساله و خلق تمدن و فرهنگ اسلامی نتیجه ای در بر نخواهد داشت.
نماینده مردم یزد و صدوق پیشنهاد کرد اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان طرح یک پردیس بزرگ فرهنگی یزد را اگر ارایه کند حاضر آن را تا حصول نتیجه پیگیری نمایم. وی هدف از ایجاد این پردیس ارایه هرگونه اثر فرهنگی و هنری در طول سال به مردم و مراجعان دانست و آن را از ضروریات شهر یزد ذکر کرد.
وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه لازم است آثار فرهنگی بتوانند برای تولید کنندگانشان هم ثروت ساز باشند، گسترش اقتصاد فرهنگ و هنر را به تحول در صنعت گردشگری در کشور مرتبط دانست و اضافه کرد: این دغدغه را که اگر گردشگر به جامعه ما بیاید فرهنگ ما را استحاله می کند، دغدغه ای نامربوط است. فرهنگی باید از استحاله بترسد که بی ریشه و سست باشد، مطمئنا فرهنگ ما آنقدر توانمندی و ریشه دارد که بتواند بر دیگر فرهنگها برتری داشته و بر آنها تاثیرگذار باشد و نه تاثیر پذیر.
وی از تدوین طرحی در مجلس خبر داد که در صورت تصویب این طرح در مجلس، چگونگی تخصیص و مصرف بودجه های فرهنگی در کشور مورد تحقیق و تفحص قرار خواهد گرفت.
صالح جوکار در پاسخ به مورد مطرح شده از سوی نماینده نمایشگران یزد هم گفت: لازم است دستگاه های غیر مرتبط از قانون تبعیت کرده و تابع نظارت دستگاه های مرتبط فرهنگی باشند. وی شورای فرهنگ عمومی استان را موثر ترین مرجع برای رسیدگی به این تداخلات دانست.
گفتنی است در ابتدای این نشست مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ضمن خیر مقدم به نماینده مردم یزد و صدوق در جمع هنرمندان و اهالی فرهنگ در استان، خواستار استمرار این نشست ها و دیدارها شد.
ضمنا در این دیدار، نمایندگان کانونهای قرآنی، بنیاد آذر یزدی، انجمن هنرهای تجسمی، انجمن شعر و ادب، خانه مطبوعات، چاپخانه داران، کانون های تبلیغاتی، موسسات فرهنگی و هنری، انجمن خوشنویسی، انجمن سینمای جوانان، انجمن موسیقی و کانون های مساجد نیز به بیان مشکلات و نکته نظرات خود پرداختند.
این زبان لال است در وصف آن استاد و این قلم توان بازگویی محبت های آن پدر را ندارد ، استاد سمندریان نه تنها پدر من ، بلکه پدر همه ی تئاتری هاست ....
حمید سمندریان در اردیبهشت سال ۱۳۱۰ در تهران زاده شد. فعالیت تئاتریش را حین تحصیل در دورهٔ متوسطه آغاز کرد. او در کلاسهای تئاتر و هنرپیشگی حسین خیرخواه، شباویز و نصرت کریمی شرکت کردهاست که زیر نظر عبدالحسین نوشین اداره میشد. سمندریان همچنین ویلون مینواخت و از شاگردان محمود ذوالفنون، برادر بزرگتر جلال ذوالفنون بود.
وی پس از اتمام دورهٔ دبیرستان به اروپا سفر کرد و در آلمان دورهٔ مهندسی شوفاژ سانترال را در دانشگاه صنعتی برلین گذراند اما بعد از آن به کنسرواتور عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ وارد شد. برخورد با تئاتر آنقدر برایش جذاب بود که مجالی برای موسیقی نمیگذاشت و به همین دلیل برای همیشه از موسیقی خداحافظی کرد. سمندریان طی شش سال به صورت آکادمیک تحت آموزش ادوارد مارکس که یکی از استادان برجستهٔ تئاتر بود اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را آموخت و همزمان در آلمان به صورت حرفهای مشغول به کار شد. وی پس از پایان این دوره به دعوت ادارهٔ هنرهای نمایشی دراماتیک ادارهٔ کل هنرهای زیبای ایران به کشور برگشت و بهسرعت نمایشنامهٔ دوزخ یا در بسته اثر ژان پل سارتر را در تالار نوبنیاد همین اداره به روی صحنه برد و فعالیتهای خود را به شکل پیوسته در عرصهٔ تئاتر ادامه داد؛[۵] همچنین با همکاری مهدی فروغ به تأسیس هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک که وابسته به هنرهای زیبای کل کشور بود دست زد.
پس از آن حمید سمندریان به دعوت مهندس هوشنگ، مهدی برکشلی و با همکاری مهدی نامدار دانشکدهٔ تئاتر دانشگاه تهران را بنیان گذاشتند و کار تدریس را بدون وقفه تا پایان عمر در دانشگاههای تهران و کلیهٔ دانشگاههای تئاتری ادامه داد. در سال ۱۳۷۳ به تأسیس کلاسهای آزاد بازیگری و کارگردانی دست زد که هنرجویان بسیاری از آنجا دانشآموخته شدند و به عرصهٔ حرفهای هنر وارد شدند.
درگذشت
حمید سمندریان که از بیماری سرطان کبد رنج میبرد، حدود ساعت ۵ صبح روز پنجشنبه ۲۲ تیرماه در سن ۸۱ سالگی در منزل خود درگذشت. این اتفاق در حالی افتاد که همراهان و شاگردان همیشگیاش تصمیم گرفته بودند برای بهتر شدن حال استادشان، بار دیگر اجرای نمایش «بازی استریندبرگ» را که او سالها پیش به صحنه برده بود با همان بازیگران قبلی یعنی هما روستا، رضا کیانیان و پیام دهکردی پاییز امسال به صحنه ببرند و حتی بخشی از تمرینات اولیهٔ این نمایش نیز در منزل شخصی او آغاز شده بود.
سمندریان که در تمام این سالها حسرت اجرای «زندگی گالیله» را با خود داشت، آخرینبار در سال ۱۳۸۹ سرگرم ترجمه و کار بر روی این نمایشنامهٔ معروف برتولت برشت بود و قصد داشت اواسط تیرماه همان سال گروه بازیگران این نمایش را مشخص کند تا براساس توافقات انجامشده با شهرداری تهران، «گالیله» را از بهمن سال ۱۳۸۹ تا اردیبهشت ۱۳۹۰ در تماشاخانهٔ ایرانشهر به صحنه ببرد، اما این آرزو هرگز محقق نشد.
فعالیت هنری
تئاتر
سمندریان برخی از مهمترین متون نمایشی از نویسندگان شاخص ادبیات نمایشی غرب همانند فردریش دورنمات، برتولت برشت، آنتوان چخوف، اوژن یونسکو، آرتور میلر، ماکس فریش، ژان آنوی، تنسی ویلیامز، ژان پل سارتر و هنریک ایبسن را ترجمه و سپس کارگردانی کرد. از این منظر باید او را یکی از کارگردانان شاخص تئاتر در تاریخ تئاتر ایران به شمار آورد که سهمی جدی در آشنایی مردم و علاقهمندان تئاتر و نمایش با متون و آثار کلاسیک و برجستهٔ تاریخ تئاتر جهان داشتند.
سینما
سمندریان تجربهای هم در حیطهٔ سینما داشت و فیلم تمام وسوسههای زمین را در سالهای اولیهٔ دههٔ ۱۳۶۰ کارگردانی کرد؛ اما دیگر به سمت سینما نیامد؛ اگرچه همسرش، هما روستا از جمله بازیگران شاخص تئاتر و سینمای ایران بود و برای برخی از فیلمهایش جایزهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگری زن را هم دریافت کردهاند.
تأثیر و تأثر
بسیاری از هنرمندان مطرح ایران از شاگردان او محسوب میشوند؛ از این جمله عزتالله انتظامی، گوهر خیراندیش، رضا کیانیان، میکاییل شهرستانی، احمد آقالو، کیومرث مرادی، پرویز پورحسینی، گلاب آدینه، مهدی هاشمی، ناصر هاشمی، آتش تقیپور، سعید پورصمیمی، مریم معترف، سوسن تسلیمی، فریبرز عربنیا، امین تارخ، احمد ساعتچیان، محمد رحمانیان، محمدرضا جوزی، محمد یعقوبی، امیر جعفری، فتحعلی اویسی، فردوس کاویانی، مهران مدیری، خسرو سینا، میرطاهر مظلومی، پیام دهکردی، پارسا پیروزفر، نوید فرید، شهاب حسینی، حامد کمیلی، حامد بهداد، نگار فروزنده، یوسف تیموری، رابعه اسکویی، مجید صالحی، فرزاد حسنی، شهرام عبدلی، قطبالدین صادقی، علیرضا اشکان، حمید فرخنژاد، الیکا عبدالرزاقی، حمید میهندوست، آشا محرابی، حسام نواب صفوی، ایرجراد، انوشیروان ارجمند.
به باور بسیاری با وجودی که تئاتر نوین ایران توسط عبدالحسین نوشین بنا شده بود ولی در زمان سمندریان جدیتر شد. به طوری که تمام کسانی که از دههٔ ۱۳۴۰ به بعد در زمینه تئاتر در دانشکدههای تئاتر تهران تحصیل کردهاند از شاگردان سمندریاناند و در واقع کسی نیست که در عرصهٔ تئاتر ایران کار کند و به نوعی شاگردی وی را نکرده باشد.
حمید سمندریان در سال ۱۳۴۲ گروه تئاتری منسجمی بهنام گروه هنری پاسارگاد تشکیل داد که افراد گروه عبارتاند از: پرویز پورحسینی، سعید پورصمیمی، پری صابری، اسماعیل محرابی، جمشید مشایخی، پرویز کاردان، محمد حفاظی، منوچهر فرید، ثریا قاسمی، اسماعیل شنگله، مهدی فخیمزاده.